گفتگو با داود آزاد، صوفی نغمه نواز

به بهانه‌ی سال بزرگداشت مولانا، در هشتصدمین زاد سال او، آقای داود آزاد، صوفی نغمه نواز، كه تبحری در موسیقی تصوف و عرفانی دارند، در ماه فوریه ۲۰۰۷ در وین، به اجرای برنامه ای موفق در زمینه‌ی موسیقی و آواز عارفانه پرداختند. ما نیز با بهره‌گیری از این زمان مناسب، با ایشان به گفتگو نشستیم و از نگرش ایشان به موسیقی عارفانه پرسش و پاسخی كوتاه، برای «توان» فراهم آوردیم.

توان: آقای آزاد، باز هم به وین خوش آمدید و شادمانیم كه باز شاهد برنامه‌ی زیبایی از شما در وین بودیم. شما، گذشته از ترنم زیبا و فاخر اشعار مولوی، از سازهای گوناگونی در ارائه‌ی برنامه‌ی خود استفاده می‌كنید، خواهش می‌كنیم اندكی درباره‌ی موسیقی عرفانی و نقش این سازها توضیح بدهید.

د.ا.: موسیقی، در كشور ما ایران، دیرینگی چند هزارساله دارد. نقش‌‌‌های روی سفال‌‌‌ها و مُهرهای پیدا شده در تپه سیلك كاشان و دیگر تپه‌‌‌های باستانی در ایران كهن، این عنصر شادی زا و این ابزار شكرگزاری انسان آن زمان را به ما می‌شناسانند. آنان برای هر دستاویزی، از پسِ آنچه كه سودی عایدشان می‌شده است، به نیایش همراه با رقص و آواز می‌پرداخته اند و این آیین را، در نقش‌‌‌هایی كه روی سفال‌‌‌ها و مهرها نقش و نقر كرده‌اند، برای آیندگان باقی گذاشته‌اند. عرفان ایرانی این دستاورد نیاكان را به ارث برده، از آن مراقبت كرده و سینه به سینه به نسل بعدی سپرده، تا به دست صوفیان رسیده است. ما می‌بینیم كه مولانا مثنوی را با «نقش نی» آغاز می‌كند، و این نخستین سازی است كه مولانا بدان اشاره می‌كند و مهمترین نقش را كه حكایت از جدایی و احوالات نیستان باشد به «نی» می‌دهد. این ساز را مولانا، به قصه گویی وامی‌دارد و از زبان این ساز است كه مثنوی را آغاز می‌كند. تو گویی اگر این ساز زبان نمی‌گشود، مثنوی آغاز نمی‌شد. سازهای دیگری هم هستند كه در مثنوی و دیگر آثار عارفانه بدان‌‌‌ها اشاراتی هست. مولانا به خیلی از این سازها و نقش آن‌‌‌ها در پیام رسانی آگاه بوده است. سروده‌‌‌های مولانا را می‌توان با بسیاری از سازهای سنتی ایرانی ارائه داد. سازهای زیادی را می‌توان با این سروده‌‌‌ها هماهنگ كرد. اگر توجه كرده باشید، من این بار به جای «سُرنا»، ساز «می» را همراه «دهل» كرده بودم. سازها، پیام تصوف و عرفان را می‌نوازند و از این راه، شادی و رضایت درونی شنوندگان را فراهم می‌سازند. نفسِ عرفان و موسیقی چشم به چشم هم دوخته‌اند، این دو باهم درآمیخته‌اند و رابطه‌ای بین این دو وجود دارد، كه گویی یكدیگر را تكمیل می‌كنند و از هم جداشدنی نیستند. به سازهای دیگر زیادی می‌توان در موسیقی عرفانی نقشی واگذار كرد، كه از آن جمله می‌توان به رباب، تنبور، دف، قاوال (دایره)، سرنا، دهل، تار، سه تار، عود، كمانچه و اشاره كرد.

توان: به نظر شما موسیقی و نغمه نوازی از چه زمانی در تصوف نقشی پیدا كرده‌اند؟

د.ا.: زبان موسیقی، كهن‌تر از زبان گفتاری و نوشتاری است. حضور آن در خانقاه‌‌‌ها نیز تاریخی كهن دارد. گفتاوردهایی از زمان «ابوسعید ابوالخیر» به ترنم موسیقی در مجالس صوفیان اشاره‌‌‌هایی دارند و اینكه خانقاه‌‌‌ها و تصوف، نقش حافظ موسیقی را داشته‌اند. این موسیقی نواز و ساز اوست كه رسیدن به مرحله‌ی «حال» را فراهم می‌كند. موسیقی در محفل «شاه نعمت الله ولی» نیز بسیار مورد احترام بوده است. آنچه صوفی می‌خواهد بدان نایل آید، خودرهایی است، و موسیقی نیز همان هدف را دنبال می‌كند. چیزی كه برای من خیلی مهم است، همان هدف رهایی است كه عرفان فراهم می‌كند. مغنّی و ساز او، وجد و نشاط صوفی را فراهم می‌آورد. هنر و ادبیات ایرانی ما را به سوی‌یكتاپرستی سوق می‌دهد. اگر این تفكر را از هنر ایرانی بگیریم،‌یعنی اگر این رابطه‌ی عشقی را قطع كنیم، چیزی باقی نمی‌ماند. همان لحظه ای كه تو «خود» نیستی، «من» به «تو» دگرگون می‌شود، همان حالتی است كه صوفی در پی‌اش است و ساز و آواز او را بدان سوی می‌كشاند.

توان: از نظر شما چگونه شخص به این موسیقی روی می‌آورد؟

د.ا.: صوفی در نهادش، به ترنم و موسیقی پی می‌برد و این یك خواسته‌ی درونی است. او همچنانكه به مراد چشم دوخته است، و می‌آموزد آنچه را كه با او ارتباط برقرار می‌كند، به معرفت موسیقی نیز می‌رسد. رابطه‌ی شاگرد با استادش در آموزش موسیقی، خیلی شبیه رابطه‌ی مرید با مراد است. استادان پیشین، موسیقی را‌یاد شاگرد نمی‌دادند، بلكه آن را تلقین می‌كردند. استاد به شاگرد، آدابِ از «من» رهایی را‌ یاد می‌دهد و او را به معرفت رهنمون می‌شود. صوفی با موسیقی و سماع است كه می‌تواند ارتباط برقرار كند. نه تنها نقش موسیقی در تصوف قابل توجه است، نقش تصوف نیز در غنی سازی موسیقی ایرانی غیر قابل انكار است.

توان: از آنجاییکه وقت شما محدود است، ما تا همین جا بسنده کرده و از وقتی که در اختیار ما گذاشتید، سپاسگزاری می‌نماییم و برای شما آرزوی سلامتی داریم.

پیمایش به بالا